انتخاب نیوز

سیاسی انتخابات طیف های سیاسی

انتخاب نیوز

سیاسی انتخابات طیف های سیاسی

بن بست اصلاح طلبی

مشکل اصلاح طلبان چیست؟ این سوالی است که مدت هاست، و خصوصا دوباره پس از اعلام نتایج اننتخابات مجلس هشتم، بسیاری از آنان که نام اصلاح طلب را به دوش می کشند از خود میپرسند تا شاید برای انتخابات بعدی با استراتژی درست تر بتوانند تعداد آرای بیشتری را برای خود دست و پا کنند. البته بعید می دانم که آن ها جواب درست را بیابند و به نتایج آن پایبند بمانند اما من فکر می کنم اولین مشکل اصلاح طلبان عدم صداقت و دروغگو بودن آن هاست. این را هم بگویم که این عدم صداقت به شکل بسیار مشمئز کننده ای در برخی لایه های افرادی که خود را اصولگرا می نامند نیز وجود دارد و لطمه خود را نیز به آن ها خواهد زد (همان طور که تا به امروز نیز زده است)، اما این مساله درباره اصلاح طلبان شکلی بسیار حاد یافته و ظاهری بسیار روباه صفت و منافقانه به آنان داده است. این عدم صداقت البته بجز بی تقوایی ریشه دیگری نیز دارد و آن عطش به قدرت رسیدن آنهاست حتی به قیمت بی آبرو بودن. عطشی آن چنان فراوان که راه بر قوه تعقل نیز می بندد بلکه نقشه ای طراحی شود برای به قدرت رسیدن برای مدتی طولانی تر. دوست دارند در صورت امکان همین فردا در راس قدرت باشند ولو این که بدانند پس فردا با خفت و خواری از این اریکه به زیر کشیده می شوند و باز سال ها به طول خواهد انجامید تا آب رفته از روی را به جوی برگردانند. همین می شود که روزی هاشمی را له می کنند چون نان شان در آن است و روزی پرچمش می کنند برای اصلاحات چون نان شان در آن است. خدا می داند اگر روزی ازروزهای سال 77، به یکی از این عوام الناس می گفتی که فردا همین هاشمی که تبدیل شده به یک هیولا قرار است تبدیل بشود به مظهر صلح و دوستی و پرچم دار اصلاحات توی گوشت اگر نمی زد لا اقل کلی به خنگی ات می خندید ولی این جماعت صاف صاف توی چشم مردم نگاه کردند و هم این کردند و هم آن، چون نان شان در آن بود. همین ها یک روز آمدند هر چه توانستند علیه دین و تشیع و اسلام و امثالهم بد دهنی کردند و به امام بی حرمتی کردند چون نان شان در آن بود و امروز علمدار حمایت از خط امام و ربط امام شده اند چون نان شان در این است. روزی آمدند با انواع کارهای پوپولیستی با آوردن یک فرد معلول در برنامه انتخاباتی و باریختن اشک پای صندوق رای گرفتند چون نانشان در آن بود و روزی ویژه نامه ها منتشر کردند در مذمت پوپولیست بودن چون نانشان در این بود. و این مساله در حد آدم های صرفا سیاسی این ها باقی نمانده است. آدم های بظاهر اندیشمندشان نیز همین طورند. سروش را ببینید. از طرفی نظریه می دهد قرآن کتاب غیر الهی و نوشته پیامبر است و جوایز و مزایای منظور را اخذ می کند و نانش را می خورد، و از طرف دیگر با همان تذبذب سیاسیون شان می گوید که البته الهی است، تا مبادا کسی از مومنین علیه اش خشمی شود و بخشی از نانش بریده شود. مشکل اما این دورویی ها و دغل بازی ها هم نیست. مشکل آنجاست که این ها خودشان هم، هم به همه این ها معتقدند و هم به همه آن ها. و شاید درست ترش این باشد که بگویم نه به این ها معتقدند و نه به آن ها. این ها به همه چیز حتی به اعتقادات مذهبی به چشم استراتژی های دست یافتن به قدرت نگاه می کنند. در حالیکه اگر می خواهند بازهم مفتضح نشوند و البته به قدرتی پایدار هم دست پیدا کنند، تنها راه پیش روی شان داشتن صداقت است. به عقیده من اگر عقل این جماعت درست کار کند باید از اصل و اساس بیایند و صریح اعلام اعتقاد به لائیسیته کنند و بگویند که اعتقاد به جدایی دین از سیاست دارند. به خاطر فشار افکار عمومی هم از حرفشان برنگردند. بگویند معتقدند امام اگر یک اشتباه در طول عمرش مرتکب شد انقلاب بود که راه را بر توسعه و رشد اقتصادی این مملکت بست. و پایش بایستند. حتی به قیمت از دست دادن رای و حمایت مردم. و پای عقیده شان خون بدهند و حتی بمیرند بخاطر اعتقادشان تا مگر انقلاب شان ثمر بدهد. اینطوری اگر عمل شان هم ثمری نداد، حداقل خوبی اش آن است که بعد ها در موزه ها و تاریخ احزاب ایران نام شان در ردیف کسانی خواهد آمد که یک چیزی گفتند و سر حرفشان ایستادند. البته یقینا این کار از این جماعت دنیا طلب برنخواهد آمد. ای کاش این ها حداقل از این رفیق کابویشان یاد می گرفتند که برای بسط تئوریک که نه، پراتیک آزادی و دموکراسی گاهی هم باید کلی آدم کشته شود. حال بگذار یکبار هم این کشته ها از خودی هایشان باشند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد